۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

دیکتاتور، و گذار ما مردم

درود بر همه آزادیخواهان و دلسوزان ایران ...
روزها و شبها را در میهن عزیزمان ایران، به سختی و خوشی، شادی و ناکامی میگذرانیم. بدون معطلی میریم به سراغ مطلب اصلی. در خیابانهای شهرمان که قدم میزنیم، افراد و موقعیت های گوناگونی از کنارمان میگذرند. با چهره های متفاوت، افکار و عقاید متفاوت، با وضعیت مالی متفاوت و به زعم آن، افکار و عقاید و آرمانهای متفاوت تر! گذار زمانی و مکانی متفاوتی برای همه ما از صبح تا شب اتفاق میافتد که در اینجا میخواهیم به واکنش امان در قبال آن بپردازیم. کمی به این گذار و چند و چون آن بطور خلاصه بپردازیم و ببینیم که در پس این گذار و افراد ، عکس العمل چگونه است و عقل و وجدان چگونه ثمر داده است . از اینجا شروع میکنیم :
گاهی میگذریم از کنار : افرادی که سر در سطل آشغال فروبرده اند، سطل آشغالهای جعبه مانندی که به لطف شهرداری محترم در گوشه و کنار شهرمان قراردارند ، یا بطور کامل در سطل آشغال (آشغالدونی) زندگی میکنند، گاه گداری سرکی از آن بیرون میکشند (که این حرکت نیز بنوبه خود لبخندی برلبان عده ای از رهگذران مینشاند). گاهی از کنار افرادی میگذریم که در این گذر ، عطر خوشی به مشام ما میرسد، که آنهم به نوبه خود، احساس خوبی میتواند به ما بدهد، به مانند آن لبخند !
گاهی هم در این گذار، نسیمی به ما میخورد، بله، در گذر اتوموبیلهای مدل بالا، راک یا لایت، که میتواند مارا نیز با خود ببرد ،به کجا، به رویاهایمان ...
گاهی هم این گذار ، زمانی بطول میکشد، و آن،وقتی است که قرار است آدامسی، فالی، بیسکوییتی یا شاخه گلی بخریم، گاهی هم بی آنکه چیزی بخریم، پولی میدهیم و یا لقمه نانی، در پس التماس های انسانی گرسنه .
بعضی وقتها هم در گذری؛ مطلبی، یادداشتی و درد دلی، توجه ما را به خود جلب میکند، که خوب، بعضی را به تفکر درآن و بعضی را به بیخیالی نسبت به آن ، وادار میکند .
گاهی در این گذر روزمره، مجبوریم از کنار کسانی بگذریم که مثلا، در مقابل مکانی تجمع کرده اند، برای بعضی از ما، دلیل تجمع آنها اصلا مهم نیست، و فقط ناچاریم که ببینیم و بگذریم. ولی برای بعضی آنقدر مهم است که حتی به چرایی بالابردن پیراهنی خونین در دست، و نه به چرایی خونین بودن پیراهن، هم فکر میکنند، آری ، آنها متفکرند و تحلیلگر و مسئولیت شخصی را شناخته اند . وبعضی هم به یاری و همراهی آنها میشتابند. بله .
گاهی ، از کنار انسانی، خمیده در گوشه ای، میگذریم. با انگشتانی که به بازی مشغولند، مربوط است به جوانی حداکثر بیست ساله. که این بازی، قرار است او را به عرش ببرد، آنجا که بعضی میگویند خدا هست و میبیند. میگویند که هزاران سال پیش هم کسی به عرش رفته، به همان حوالی ها، خیلی جاها جریانش نوشته شده، خیلی ها در عمق اعتقادشان، باورش دارند، خیلی ها را وادار کرده اند که باورش کنند و در هیچ موردی، نطق هم نکشند، حتی سوالی هم نکنند، چه رسد به شک و گمان. اما خیلی ها تمام فکر و ذکرشان اینست که چه کنند که داستان این انگشتان و به عرش رفتن، اصلا نوشته نشود، نخوانند، نفهمند.
و حالا در پایان این گذار کوتاه، ........ حالا که دست در زیر چانه هایمان گذاشته ایم و به این گذر و روزمرگی فکرمیکنیم، آنچه که در پس افکارمان و در پایانش، نقش میبندد، به چه چیز وادارمان میکند، بخندیم ؟، گریه کنیم ؟ و شاید هم با خیال آسوده، میخوابیم .؟؟؟
در جایی نوشته بودند که بگذاریم و بگذریم. ولی ما، انسان ، که گوهری ارزشمند در درونش دارد، که هیچ موجودی ندارد، وقتی گوهر وجودی ما، به ما نگاه میکند، در جوابش چه داریم که عرضه کنیم ؟. برفرض که در همه گذرها، خندیدیم و گذشتیم، ولی آن گوهر، که ما میگوییم، عقل و شناخت و وجدان بشری است ، نمیگذارد که بگذریم، اگر داشته باشیم .... اگر انسان باشیم.
پس آنها که از غم ما، شادند، آنها که 32 سال از عمر ما را خوردند، با افکار و عقاید نابخردانه،خودشان را همان خدا معرفی کردند و همه چیزمان را گرفتند، خرسند مباشید که شادی اتان کوتاه است و از جهل و شاید سیاستتان. و آنزمان که بفهمید، و نوبت به حکم مردم برسد، شما هم گریه خواهید کرد. تاسف خواهید خورد از سوء استفاده از سادگی بزرگترهای ما، و فکر ما را نمیکردید که میاییم و دیوار جهل و ناآگاهی را که بدور ایران کشیده اید، ویران خواهیم کرد و باز از نو خواهیم ساخت، البته با درایت جمعی.
و آنها که بیعار نشسته اند، با عقل و وجدان و مسئولیت شخصی، چه میکنید ،؟؟ که امیدوارم دیر نشده باشد. چراکه بتوانیم برخیزیم و کاری کنیم .

بادبادک های آزادی

بینندگان:خواهش می کنم بخوانید و اطلاع رسانی کنید
دیانا در بخش نظرات سایت نوشت:سلام بروبچه ها سلام دليران,شيران, من نظري داشتم اميدوارم سروران وتهيه کنندگان اين سایت اين مطلب را درصفحه اصلي بگذارند . اگر بيائيم27 خرداد بادکنک هائي تهيه کنيم وبر روي آن شعار مرگ بر ديکتاتور و مرگ بر خامنه ای بنويسيم وبا گاز آنرا پر کنيم و از حيات ها پشت بام ها پنجره ها در يک ساعت مشخص مثلآ 4 بعدازظهر روز جمعه 27 خرداد. توجه کنيد سر ساعت هوا کنيد و قبلآ خبرگزاري ها را اطلاع رساني کنيم باور کنيد بيش از 80 ميليون بادکنک با شعار مرگ بر خامنه ائي روزها بر فراز آسمان خواهد بود. وبراي دنيا ثابت خواهد شد که اين اشغال گران چقدر منفور ايرانيان ميباشند .اين کار میتواند شيوه بيخطر و موفقيت آميزي باشد. بيائيد با ابتکار نو و ديدني به هدف برسيم من مطمئنم روزها اين قوم وحشي بسيجي و پاسداران بايد براي نابود کردن اين بادکنک ها یا بادبادک ها با آنان در جنگ باشند تا آنها را از بين ببرند. ولي در ساعت مشخص, تصور کنيد آسمان ايران پر از شعار مرگ بر خامنه ای و دیکتاتوری ...
اميدواریم این کار انجام بگيرد. مطمئنم در دنيا براي اعتراض بي سابقه است. حتي ميتوانيم اسم جانباختگان راه آزادي را هم با ماژيک هاي مخصوص بر روي آنها بنويسيم . به اميد آزادي ايران
از پارس دیلی نیوز

خمینی، تباه کننده اخلاق و معنویت و دشمن ملیت و فرهنگ ملی ایرانیان

کوروش از تهران:در آستانه سالگرد مرگ خمینی باید دید هدف های واقعی او از تاسیس جمهوری اسلامی چه بود. آیا خمینی می خواست یک حکومت مذهبی و اخلاق گرا تاسیس کند؟ آیا او به دنبال برقراری خلافت اسلامی بود؟ آیا هدف خمینی از مبارزه با نظام پهلوی حفظ منافع ایران بود؟
پاسخ به هریک از این پرسش ها زمینه متفاوتی از بحث را ایجاد می کند. مهم ترین زیانی که خمینی به صحنه سیاسی در ایران وارد ساخت «پیمان شکنی» او بود. همین پیمان شکنی و خلف وعده های خمینی و یارانش بود که بحران «اعتماد» را در جامعه امروز پدید آورد و تداوم این «بی اخلاقی» در روش جانشینان خمینی آشکار است.
خمینی یک فرد ضدملی و ضداخلاق بود و از دین اسلام و نام خدا به صورت کاملا ابزاری و گزینشی سوء استفاده کرد. ادبیات سیاسی خمینی ملمو از تهمت، توهین، بی نزاکتی، تندخویی و رعایت ننمودن اخلاق بود. خمینی از همان آغاز تبلیغاتش علیه شاه از دروغ و اغراق و سخنان بدون سند به عنوان یک روش استفاده کرد.
خمینی تمامی طرفداران اسلام سنتی را که به راه و روش حکومت اسلامی و ولایت فقیه او اعتقاد نداشتند، آخوندهای درباری و مقدس مآبان و طرفداران «اسلام آمریکایی» لقب داد. در واقع منظور خمینی از متحجرین کسانی بود که باور داشتند اسلام به عنوان یک دین نباید به صورت عریان وارد عرصه حکومتی گردد چرا که این موضوع، همان گونه که از جمله تجربه جمهوری اسلامی نشان می دهد، باعث بی آبرو شدن دینداران، لکه دار شدن اعتقادات مردم و در نهایت تضعیف جایگاه دین در اجتماع می شود. پرچمدار بزرگ این مخالفت کاظم شریعتمداری بود که از همان ابتدا تاسیس جمهوری اسلامی را به زیان دین می دانست که پس از سی و دو سال درست بودن نظر کاظم شریعتمداری در این مورد اثبات شده است.
خمینی با بی اخلاقی محض، تمام مخالفان خود و نظریه ولایت فقیه را دشمنان سوگند خورده اسلام لقب داد و رسما اعلام نمود مخالفت با ولایت فقیه کفر است1 در حالی که ولایت فقیه از منظر درون دینی هم یک نظریه کم اعتبار و دارای اشکالات متعدد فقهی است و حتا مستندات کافی شرعی هم ندارد.
در حالی که خمینی با تکیه بر مردم ایران و روی شانه های آنان به قدرت رسید از دشمنان سرسخت ملیت و فرهنگ ملی ایران بود. او در اظهاراتی سخیف درباره ملی گرایی چنین ابراز داشت: «آنهايي كه مي گويند ما مليت را مي خواهيم احيا بكنيم، آنها مقابل اسلام ايستاده اند، اسلام آمده است كه اين حرف هاي نامربوط را از بين ببرد، افراد ملي به درد ما نمي خورند، افراد مسلم به درد ما مي خورند. اسلام با مليت مخالف است، معني مليت اين است ما ملت را مي خواهيم و مليت را مي خواهيم و اسلام را نمي خواهيم، ملي گرايي كفر است»2 این سخنان بازتاب دهنده اوج بیزاری خمینی از ایران و ایرانی است. کارنامه عملی خمینی در ادامه دادن جنگ با عراق و کشتارها و سرکوب های دهه 60 به وضوح نشان می دهد هدف اصلی خمینی از بین بردن تکثر و تنوع سیاسی و فرهنگی در ایران و حاکم نمودن نظریه عقب افتاده و قرون وسطایی ولایت فقیه بر ایرانیان بود. جان انسان از نظر خمینی در مقابل ایدئولوژی حکومت کمترین ارزشی نداشت. از نظر خمینی حفظ قدرت حتا بر نماز و روزه و حج و زکات ارجحیت دارد.
در حالی که خمینی در تمام دوران پهلوی «اعتراض» را حق مردم می دانست به محض این که خودش به قدرت رسید هرگونه اعتراض را «توطئه» و «دسیسه» نامید و مخالفان را «دشمنان دین»، «محاربین» و «ایادی آمریکا» نامید.
درآموزه های خرد مزداییِ ایران، عصاره و جانمایه آموزه ها «پیمان» است و ایزد میترا (مهر) در اوستا ایزد نگهبان پیمان می باشد. عهدشکنی در این آیین موجب آشفتگی نظم کیهانی و «ویران شدن» سراسر کشور می شود3 به نظر می رسد این آموزه باستانی دقیقا دلایل اخلاقی وضعیت امروز ایران را تشریح می کند. خمینی با دروغ گویی و برقراری یک نظام استبدادی یکی از ارکان ویرانی و آشفتگی میهن ما گشت و پس از سی و دو سال از تاسیس چنین نظامی، کشور درگیر بحران های متعدد اقتصادی، سیاسی، مذهبی، اخلاقی، قومی و اجتماعی است.
ولایت فقیه مورد نظر خمینی نه تنها کمکی به دیانت و معنویت جامعه ایرانی نکرد بلکه بسیاری از جامعه شناسان و متخصصان علم حقوق معتقدند جامعه ایران نسبت به سی سال پیش به مراتب خشن تر، بی اخلاق تر و بی بند وبارتر گشته است. خمینی با سوء استفاده مداوم از معتقدات مذهبی، ضربات ویران کننده ای به پدیده دین در ایران معاصر وارد آورد.
البته جا دارد به گزاف گویی اخیر حسن خمینی که سعی می کند خود را اصلاح گرا و مترقی معرفی کند هم پرداخته شود. حسن خمینی در آخرین اظهارات تملق آمیز و مغشوش خود، خمینی را فراتر از یک شخص معرفی کرده و این طور سخن گفته: «امام راحل يكي از مظاهر لطف خدا و تحقق وعده الهي بود. تكريم و بزرگداشت امام خميني بزرگداشت شخص نيست بلكه بزرگداشت يكي از جلوه هاي خداوند است»4 این گزاف گویی ها درباره فردی که کارنامه ای پر از خونریزی و جنایت و اشتباه دارد آخرین نمونه پروژه بت سازی از خمینی است که از سوی نوه او صورت می گیرد. باید با شفافیت به مردم گفت بین اصلاح طلبان حکومتی و طرفدار خمینی با نظامیان اقتدارگرا و طرفدار خامنه ای تفاوت «ماهوی و بنیادی» وجود ندارد. هر دو خواهان استمرار ولایت فقیه و حفظ میراث خمینی هستند.
حکومت خمینی نه تحقق لطف خدا بلکه سرآغاز انحطاط جامعه ایرانی بود. حکومتی که خمینی موسس آن بود نه تنها برای ایران افتخار و عظمتی به ارمغان نیاورد بلکه به اعتقادات مذهبی و معنویت هم لطمات جبران ناپذیری وارد ساخت. نظریه ولایت فقیه، ملت ایران را در ردیف «اطفال و دیوانگان» قرار می دهد که نیاز به قیم دارند. ولایت فقیه حاکمیت استبدادی و خودکامه یک فرد غیرمنتخب است که با زور و اجبار به ملت ایران تحمیل شده است.
......
زیرنویس:
1-این دو فقره از نظرات خمینی راجع به مخالفین است:«آنکه مکتبی را مسخره می‌کند، اسلام را مسخره می‌کند، اگر متعمد باشد، مرتد فطری است زنش برایش حرام است،مالش هم باید به ورثه داده شود، خودش هم باید مقتول شود» و یا «مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است». صحیفه نور،ج14، ص376 وصحیفه نور،جلد9، صفحه171، هر دو نظر بازتاب دهنده روحیه خشونت طلبی و دیکتاتورمنشی خمینی است.
2-بيانات آيت الله خميني به مناسبت روز جهاني قدس، صحيفه نور ، ج 2، 15/5/59 ، صص 275 ، 274
3-مهریشت، بخش 2
4- سخنرانی حجت الاسلام حسن خمینی ،4 خرداد 90،ایرنا
کوروش ازتهران
برگرفته از سایت پارس دیلی نیوز

بینندگان، رژیم خونخوار در هراس و وحشت بسر می برد

سخنان رهبر وحشت زده رژیم را با دقت گوش کردم ودیدم. جمله به جمله حرفهای این مرد خونخوار هراس بود وهراس. این آقا که در میان حدود ده هزار نفر از الله اکبر گویان جمع آوری شده سخن میراند از حرکت اعتراضی همه ملتهای منطقه بارها یاد کرد ولی محض رضای خدا یکبار هم از وضعیتی که شریک آستراتژیک او در منطقه یعنی بشار اسد با آن روبروست حرفی بمیان نیاورد. گوئی فکر میکند که در عصر حجر بسر میبرد ومیتواند اتفاقات سوریه را مخفی نگهدارد.
باید ترس را کنار بگذاریم و با درس گرفتن از مردم سوریه با حضوری مستمر و جانانه و در صورت امکان پاسخ مشت با مشت رژیم را وادار بعقب نشینی کنیم. یادتان هست که پاسدار همدانی در مورد حضور گسترده مردم در تهران چه گفته بود؟؟ گفته بود اگر جمعیت در حد میلیونی بخیابان ها بیایند ما یارای استقامت نخواهیم داشت. عزیزان می بینید چگونه سرداران هراس آفرین بر ناتوانی خودشان اذعان دارند؟
اگر مردم به این واقعیت برسند که حضور 5 میلیون ایرانی در سه روز متوالی میتواند دودمان همین نظام خوف آفرین را بر باد بدهد بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد. تازمانیکه از کشته شدن هاله سحابی -یا ندا ویا سهراب و اشکان وکیانوش و عزیزان از دست رفته در هراس بسر ببریم منتظر نباشید که دیگران بیایند ومن وشما خوشه چین خون دیگران باشیم.
بسیاری از تغییر هراس دارند. غافل ازاینکه تنها راه حل برون رفت از چنین وضعیت ناهنجار وسرشار از فسار وتباهی اینست که مردم بپذیرند تنها راه برون رفت از این سیه روزی ملی تغییر است و تغییر است وتغییر. که باید هزینه آنرا نیز بپردازیم
باور کنید نظام ولایت مطلقه با همه تبلیغاتی که در زمینه امنیت پایدار میکند. حتی یکساعت خواب خوش ندارد.
ملت ایران باید برای روز 22 خرداد خود را برای یک حرکت طوفنده وبنیان کن ومقابله جویانه آماده نماید. بدون اینکه کسی بگوید چه بکنید یا چه نکنید. آنچه برای ما ملت باید مهم باشد فروریزی این حکومت است که اولین گام آن باید درشعار زندانیان سیاسی آزاد باید گردند باید تبلور یابد. منتظ هستیم تا ببینیم که آقای امیر ارجمند ویاران ناشناس و پشت پرده او برای برپائی یک حرکت اعتراضی مستمر وغیر قابل توقف چیست ومیخواهند چه بکنند؟
نوشته و ارسال از نسل سوخته
بر گرفته از سایت پارس دیلی نیوز