۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

شاهین نجفی: " من یک آنارشیست هستم."
شاید شاهین نجفی تنها شخصیت ایرانی باشد که با وجود تصورات نادرستی که از مفهموم آنارشی وجود دارد، با جسارت تمام اعلام کرد که یک آنارشیست است. اما آنارشی چیست؟
آنارشی به طور ساده یعنی " نبود حکومت" . برخی ادعا می کنند اگر حکومت ها وجود نداشته باشند، بیمارستان، مدرسه و امکانات دیگر وجود نخواهند داشت. اما آیا حکومت در حقیقت چیزی غیر از مردم است؟ چه کسی به حکومت ها این اجازه را می دهد که به مردم بگویند چه کاری را باید و چه کاری را نباید انجام دهند؟ کدام زودتر بوجود آمد؟ مردم؟ یا حکومت؟ یک تعریف غلط از آنارشی آن را مترادف " هرج و مرج" می داند. اگر بپذیریم که جنگ ها بزرگترین هرج و مرج های تاریخ بشر بوده اند، توسط حکومت ها ایجاد شده اند. حتی هرج و مرج های اقتصادی، روانی، تورم ها و ... همه و همه توسط حکومت ها ایجاد شده اند و نه توسط مردم خارج از این حکومت ها. حکومت ها، نه تنها خود هرج و مرج ها را بوجود می اورند، بلکه مدام در پی تزریق این باور بر عموم مردم هستند که بدون آنها نظمی در کار نخواهد بود. شهر ها، رسم و رسوم های اجتماعی و تجاری، جاده ها، قوانین، پول و ... همه و همه بدون وجود حکومت ها نیز بوجود می آیند چرا که انسان ها به طور طبیعی از همکاری با یکدیگر سود می برند و این همکاری ذاتا نیازمند وجود قوانین است. می توان گفت آنارشی یعنی نبود حکمران. در آنارشی، هیچ انسانی حق ندارد بر انسان دیگر حکمرانی کند. اساسی ترین اصول آنارشی بر پایه ی برابری انسان هاست. بدین ترتیب که هیچ انسانی نباید حقوق بیشتری نسبت به انسان های دیگر داشته باشد. هیچ انسانی حق ندارد به انسان های دیگر به دیده ی اشیاء تحت کنترل و مالکیت خود بنگرد. و همچنین هر انسانی آزاد است برای خود تصمیم بگیرد تا زمانی که به دیگران آسیب نرساند. آنارشی در واقع یک فلسفه ی سیاسی است که وجود حکومت ها را غیر ضروری و حتی مضر تلقی می کند. آنارشیست ها به سه دلیل از رای دادن در انتخابات حکومت ها امتناع می کنند: اول اینکه معتقدند این کار، تنها منجر به تغییرات سطحی و موقتی و نه بنیادین می شود. دوم اینکه، شرکت در انتخابات نهایتا منجر می شود که خود آنها بیشتر عضو حکومت شوند و نه پایان دادن به آن و سوم اینکه شرکت در انتخابات، اصولا به وجود حکومت ها اعتبار می بخشد. آنارشیست ها دسته بندی های متعددی دارند اما می توان گفت اکثریت آنها بر خلاف تصور دیگران، مخالف خشونت هستند. آنها با نژاد پرستی مخالفند و همینطور مذهب را نیز به عنوان یک نهاد سازمان یافته نمی پذیرند. آنارشیست ها از مخالفان ناسیونالیسم ( میهن پرستی) و کاپیتالیسم ( سرمایه سالاری) هستند و همینطور تعداد زیادی از آنارشیست ها مخالف جهانی شدن می باشند چرا که آن را نوع جدیدی از استعمار می دانند. از طرفی ، آنارشیست ها از مدافعان سرسخت محیط زیست هستند و وجود جامعه ی طبقاتی را عامل آلودگی ها ی محیط زیست می دانند. با وجود اینکه شاید عقاید آنارشیست ها به کمونیست ها نزدیک به نظر برسد، اما اکثر آنارشیست ها، کمونیسم را محدود کننده ی آزادی انسان ها و همینطور از بین برنده ی فردیت آنها می دانند. حتی حکومت هایی که ادعای پیروی از دمکراسی را دارند،درواقع تصویری مبهم از آن را برای شهروندان ایجاد کرده اند تا بتوانند بهتر آنها را کنترل کنند. تعجب ندارد که دولت ها و رسانه های آنها همواره سعی داشته اند آنارشیسم را دیوانگی و هرج و مرج و آنارشیست ها را در این جوامع ظاهرا منظم اما در حقیقت سرشار از فساد اقتصادی و اخلاقی، مجرم نشان دهند. از نظر آنارشیست ها، جهان به سود یک عده ی اقلیت و در نتیجه ی بهایی که عده ی اکثریت می پردازند، ظاهری منظم پیدا کرده است. تبعیض نژادی، خشونت های جنسی ، سرمایه سالاری جهانی ، به خطر افتادن میلیون ها موجود زنده و اکوسیستم های مختلف ، همه به نام سیستمی که تنها نام دموکراسی را یدک می کشد، همه روزه رو به افزایش است. آنارشیست ها بر این باورند که این روند های نزولی نه منطقی هستند و نه قابل توجیه. آنارشیست ها از این واقعیت به خوبی اگاهند که قدرت و احساس نا امنی برای از دست دادن آن می تواند بهترین انسان ها را به سوی فساد سوق دهد ، اما از طرفی،همچنان به نیروی " آگاهی و شعور انسانی" ایمان دارند که می توان آن را نه از طریق رهبران کاریزماتیک یا سیاست های دولتی بلکه از طریق آگاهی تک تک افراد، به جامعه ی بشر منطقل کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر